خواستم داستان آدم های معمولی را بنویسم؛ هیچ کس در رمانم مشهور یا ثروتمند نیست
به گزارش وبلاگ ماشین به نقل از شیکاگو تریبون، جاناتان فرانزن رمان نویس و نویسندهٔ آمریکایی را در کشور به خاطر نوشتن رمان های با موضوع آزادی می شناسند؛ ولی در ایران شاید به خاطر ترجمه رمانش، درد که کسی را نمی کشد مشهور شده است. البته رمان آزادی با ترجمه شیما بنی علی از طریق نشر علمی منتشر شده است.
فرانزن همچنین برندهٔ جوایزی همچون کمک هزینهٔ گوگنهایم و جایزهٔ کتاب ملی شده است. رمان اصلاحات او نیز توانست جایزهٔ بهترین رمان روزنامهٔ نیویورک تایمز را از آن خود کند. او از معدود نویسندگان معاصر است که تصویرش روی جلد مجلهٔ تایم چاپ شده است. اولین رمانش در سال 1988 با عنوان بیست و هفتمین شهر چاپ شد و بعدی با عنوان جنبش شدید و بعد از آن رمان اصلاحات منتشر شد و همه فهمیدند که او با نشستن و سکوت بیگانه است.
فرانزن رمان نویس بیشتر نوشته هایش را درباره آمریکا معاصر و جامعه آن نوشته است که به خاطر همین او را از مهم ترین نویسندگان اجتماعی نسل خودش می دانند. فرانزن در سال 1959 در شهر شیکاگو به دنیا آمد و در خاطراتش نوشته است که همیشه یکی از علاقه هایش کتاب خواندن در کتابخانه محلی نزدیک خانه شان بوده است.
او یک بار به خبرگزاری آلمان مستقر در نیویورک گفت: فرایند نوشتن اقتضا می کند که من زندگی ام را به سختی تحت فشار قرار دهم. در مورد رمان هایم، باید سه تا چهار سال احساس عذاب کنم تا خاتمه صفحات دست نویسم شروع به نفس کشیدن کنند. حالا نوترین رمان این نویسنده پرچالش که شاید بتوان او را دشمن شماره یک اینترنت نامید، با عنوان تقاطع ها قرار است چند روز دیگر در تاریخ 5 اکتبر وارد بازار کتاب آمریکا شود.
ماجرای داستان رمان نو فرانزن در شهر شیکاگو اتفاق می افتد و روزنامه شیکاگو تریبون مصاحبه ای به بهانه انتشار این رمان با نویسنده آمریکایی انجام داده است که گزیده آن را در زیر می خوانید:
سه رمان اخیر شما در شهر شیکاگو اتفاق می افتد. چرا این شهر را برای داستان های خود انتخاب کردید؟
برای رمان های اجتماعی مثل اینها شهر شیکاگو عالی بود. خودم در حاشیه این شهر متولد شدم و بیشتر دوران زندگی ام در این شهر گذشته است و سعی می کنم داستان هایم نیز طبیعی باشند؛ چون حال و هوای شهر را می شناسم.
چرا در رمان اصرار داشتید سال خاصی (1971میلادی) برای شروع داستان انتخاب کنید؟
همیشه دهه هفتاد برای خود من تداعی کننده خاطرات بسکمک بوده و برای مردم این شهر نیز همچنین. با این سال سعی کردم در همان ابتدای داستان دهه هفتاد را بازیابی کنم. از 11 تا 21 سالگی بهترین دوره زندگی ام در این دهه گذشت و سعی کردم قبل از مخاطب خاطرات خودم را زنده کنم.
داستان نو شما حول محور زندگی یک کشیش می گذرد. آیا علاقه مذهبی خانواده یا خودتان باعث شد داستان را بر اساس ماجراهای کلیسا بنویسید؟
البته ما به کلیسا می رفتیم؛ ولی لزوماً این مورد دلیل اصلی انتخاب داستان و شخصیت کشیش نبود. پدرم اعتقاد داشت کلیسارفتن بخشی از روابط اجتماعی یک فرد متمدن است. بیشتر داستان حول محور همه افراد جامعه است.
در رمان تقاطع ها بیشتر دنبال چه بودید؟ آیا هدف خاصی داشتید؟
نه زیاد؛ در این رمان سعی کردم اوقات خوبی برای مخاطب فراهم بیاورم. شاید هدفم خنداندن یا گریاندن مردم بوده باشد؛ ولی به هرحال چیزی که من می خواستم، نوشتن درباره واقعیت ها بود و امیدوارم به این هدف رسیده باشم. سعی کردم داستانی بنویسم که هیچ کس در آن مشهور یا ثروتمند نیست. خواستم تنها داستان آدم های معمولی را بنویسم.
قسمت های بعدی داستان هم نوشته می شوند؟
اگر عمرم به دنیا باشد. کلاً آدم تنبلی هستم و امیدوارم کارهای بعدی در این موضوع را منتشر کنم.
منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران